کد مطلب:190883 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

یاری و حمایت ابوطالب و حمزه از پیامبر
آغاز سال های بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله بود؛ مشركان با شدیدترین برخورد، در برابر صلی الله علیه و آله صف كشیده بودند و مانع دعوت و گسترش اسلام می شدند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله كه لباس نو بر تن داشت، كنار كعبه (طبق معمول برای عبادت و دعوت) آمد. مشركان كینه توز، شكمبه ی شتری را برداشته، به طرف آن حضرت افكندند، و همین موجب آلوده شدن لباس پیامبر صلی الله علیه و آله گردید. پیامبر صلی الله علیه و آله با ناراحتی شدید نزد عمویش ابوطالب (پدر امیرالمؤمنین علی علیه السلام) آمد و گفت: «یا عم، كیف تری حسبی فیكم» ؟ای عمو! حسب (ارزش و موقعیت)



[ صفحه 188]



مرا در نزد خود چگونه می بینی؟

ابوطالب گفت:ای برادرزاده! مگر چه شده است؟

پیامبر صلی الله علیه و آله ماجرای گستاخی مشركان را برای ابوطالب بازگو كرد. ابوطالب (كه همیشه مدافع و حامی پیغمبر صلی الله علیه و آله بود) ، برادرش حمزه علیه السلام (سید الشهدا) را طلبید، و در حالی كه شمشیر به دست داشت، به حمزه فرمود: شكمبه را بردار.

آنگاه به همراه حمزه و پیامبر صلی الله علیه و آله (سه نفری) نزد مشركان كه در كنار كعبه بودند، رفتند. مشركان ابوطالب را كه آثار خشم از چهره ی مباركش آشكار بود، دیدند. ابوطالب به حمزه علیه السلام گفت: شكمبه را بر سبیل همه ی این مشركان بمال.

حضرت حمزه علیه السلام با كمال دلاوری (و در حضور خود پیامبر صلی الله علیه و آله) این دستور را اجرا كرد، و سبیل همه ی آن ها را آلوده نمود. آنگاه ابوطالب متوجه پیامبر صلی الله علیه و آله شد و گفت:

یابن أخی، هذا حسبك فینا.

ای برادرزاده! این است ارزش و موقعیت تو در نزد ما [1] .

حضرت ابوطالب علیه السلام تا آخر عمر شریف خود از پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع و حمایت می نمود، و بعد از وفات او، مصائب و گرفتاری های پیامبر صلی الله علیه و آله بیش تر شد. پیامبر، سال وفات وی و حضرت خدیجه را عام الحزن [2] (سال حزن و اندوه) ، نامید كه به دنبال آن مشركان تصمیم به قتل حضرت گرفتند، و حضرت به مدینه هجرت نمود.



[ صفحه 189]




[1] كافي، ج 1،ص 449، ح 30، باب مولد النبي صلي الله عليه و آله.

[2] كشف الغمه (چاپ الأضواء بيروت) ، ج 1، ص 16؛ و ج 2؛ ص 29؛ بحارالانوار، ج 19، ص 25، ح 14.